جدای از این که هنگام ذبح شرعی حیوان حلال گوشت، می بایست در ابتدا نام خدای متعال را با بسم الله ادا کرد، و البته با مقدماتی همراه است،و این مطلب مطابق با آیه شریفه "وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ ......"(1) یعنى مخورید از حیوانى که اسم خدا بر آن وقت ذبح وى مذکور نشده باشد، می باشد
اما در منابع روایی روایاتی از معصومین سلام الله علیهم اجمعین نقل شده است که حکایت از جملات دعا گونه از ایشان هنگام ذبح قربانی دارد. به طور مثال شیخ طوسی در یکی از کتاب های خود نقل کرده است که: رسول خدا صلوات الله علیه هنگام ذبح قوچی فرمود: "اللهمّ تقبّل من محمّد و آل محمّد و من امّة محمّد".یعنی خدایا این قربانی را از من محمد و آل محمد و هم چنین امت محمد قبول فرما (2)
و نیز از مولای متقیان امیر مومنان سلام الله علیه نقل شده است که: قربانى مسلمان را جز مسلمان نکشد و هنگام ذبحش بگوید: بسم اللَّه و اللَّه اکبر وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ،إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (3)
پی نوشت ها :
1.سوره انعام آیه 121 .
2.محمد باقر کمره ای تر جمه آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار علامه مجلسی)، ج9، ص 182.
3.همان، ص 219.
با توجه به این که خداوند حکیم است [1] و از شخص حکیم کار عبث و بیهوده سر نمی زند؛ [2] از این رو شیعه بر این باور است که همه احکام بر اساس مصالح و مفاسد بیان شده اند. [3] در مورد موضوع سؤال با توجه به برخی از آیات و روایات به دو نمونه از علت حرمت اشاره می نماییم:
1. خداوند در قرآن می فرماید: "وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِث"؛ [4] و (پیامبر) چیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال مىکند و چیزهاى ناپاک (خبائث) را حرام.
ظاهر این است که منظور از خبث در آیه شریفه چیزی است که واقعاّ پلید و زشت باشد که شارع آن را بیان نموده است، نه هر چیزی که طبع از آن تنفر داشته باشد؛چون طبع انسان بر اساس زمان و مکان و محیط فرق می کند. [5]
احادیثی از معصومین (ع) وارد شده است که دنبلان از خبائث است. [6]
2. مرحوم صدوق (ره) در باب سیصد و پنجاه و هفتم از علل الشرایع سرّ حرام بودن تناول طحال و بیضتین را چنین می فرماید: محمّد بزنطى، از ابان بن عثمان نقل کرده که وى گفت: محضر مبارک حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: چگونه تناول طحال (سپرز) حرام گشته با این که از ذبیحه محسوب مىشود؟ حضرت فرمودند: قوچى از ثبیر (کوهى است در مکّه) بر جناب ابراهیم (ع) فرود آمد تا آن حضرت ذبحش نماید، ابلیس نزد آن جناب آمد و عرض کرد: نصیب من را از این قوچ بده. ابراهیم (ع) فرمود: تو چه نصیبى در این دارى با این که قربانى پروردگارم و فداء براى فرزندم مىباشد. خداوند متعال به آن حضرت وحى فرمود: او در این قوچ نصیبى دارد و آن طحال حیوان مىباشد؛ زیرا طحال مرکز تجمّع خون است و بیضتین نیز حرام است؛ زیرا مکان نکاح و جماع بوده و مجراى نطفه مىباشد، ابراهیم طحال و بیضتین را به ابلیس دادند. [7]
[1] در 97 مورد در قران به حکیم بودن خداوند تصریح شده است.
[2] أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون، مؤمنون، 115، آیا پندارید که شما را بیهوده آفریدهایم و شما به نزد ما بازگردانده نمىشوید؟.
[3] در این رابطه برای اطلاع بیشتر از فلسفه احکام به نمایه های "فلسفه و حکمت احکام فقهی شماره 8593 (سایت: 9135)" در همین سایت مراجعه نمایید.
[4] اعراف 157.
[5] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 59، ص 84، چاپ مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، سال 1404 هـ ق.
[6] شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 562، انتشارات مکتبة الداورى قم؛ علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج 2، ص 788 و 789.
[7] علل الشرائع، ج 2، ص 562، علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج 2، ص 788 و 789.
سلام عید قربان مبارک
بزرگوارانی که تصمیم به ذبح قربانی در این ایام دارند توجه بفرمایند که از یک حیوان حلال گوشت مانند گاو ،گوسفند ، شتر خوردن پانزده عضو حرام است و خداوند شفا را در حرام قرار نداده است
پانزده چیز از حیوانات حلال گوشت حرام است:
1- خون
2- فضله
3- نرى
4- فَرْج
5- بچه دان
6- غُدَد که آن را (دشول) مىگویند.
7- تخم که آن را (دنبلان) مىگویند.(بیضه)
8- چیزى که در مغز کلّه است و به شکل نخود مىباشد.
9- مغز حرام که در میان تیره پشت است.(نخاع)
10- پى که در دو طرف تیره پشت است (زرد پی)
11- زهرهدان (کیسه صفری)
12- سپرز (طحال)
13- بولدان (مثانه)
14- حدقه چشم
15- چیزى که در میان سُم است و به آن ذات الاشاجع مىگویند
سلام
صبح دلم خیلی گرفته بود رفتم بهشت زهرا {س}،ولی نمی دونم چرا سر گردان بودم تا سر از قطعاتی در آوردم که خیلی وقت پیش آمده بودم .
قطعه 30و31
قطعاتی که کودکان ونوزادان واطفال را در آن دفن کرده اند خیلی درد ناک بود .
نسبت به قطعات دیگه خیلی داغون وکثیف بود ولی وقتی سکوت می کردی ،غوغا وسروصدای کودکان درون پارک به گوش میرسید که با تمام ذوق و شوق بازی می کردند
بسیار گشتم ومدت طولانی بودم ،قبرهایی بسیار جالب بود که چند عکس برایتان به ارمغان آوردم شاید اگر روزی گذرتان به وادی خاموشان افتاد این کودکان را نیز از دعای خیر فراموش نکنید
داستانی به نقل از امام محمد باقر(ع)
امام باقر(ع) می فرماید: ابوخالد کابلی مدتی نزد پدرم علی بن الحسین (ع) خدمت می کرد. روزی اشتیاقش را نسبت به دیدار مادرش به حضرت بازگو نمود و برای رفتن نزد او رخصت خواست. حضرت فرمود: فردا مردی از اهل شام که صاحب شأن و جاه ومال است با دخترش که جن زده شده به سراغ طبیب این جا می اید و حاضر است مال خود را برای علاج دخترش صرف کند تو نزد او برو و بگو: من ده هزار درهم می گیرم و او را معالجه می کنم. فردا مرد شامی با دخترش آمد و سراغ از طبیب گرفت. ابوخالد گفت: من ده هزار درهم می گیرم و او را معالجه می کنم. پدر قول داد که پول را بدهد. حضرت فرمود: به زودی با تو مکر می کند و به وعده اش وفا نمی کند، سپس فرمود: برو در گوش چپ دختر بگو: ای خبیث. حضرت زین العابدین می فرماید: از بدن این دختر بیرون رو و دیگر بر نگرد. ابوخالد چنین کرد. جنون دختر خوب شد سپس مال را از پدرش مطالبه کرد،اما او مسامحه نمود، چون آن مرد کوتاهی کرد حضرت فرمود: فردا باز مرضش بر می گردد به او بگو: دلیل عود بیماری آن است که به وعده ات وفا نکردی اینک اگر ده هراز درهم را در دست علی بن الحسین (ع) بگذاری من او را علاج می کنم به طوری که دیگر بر نگردد فردای آن روز به دستور آن جناب عمل کرد و گفت : آگر برگری تو را به آتش خدا می سوزانم شیطان از بدنش خارج شد و دیگر باز نگشت. ابوخالد مال را گرفت و به جانب مادر رفت.(1)
1. علیرضا رجالی، جن و شیطان، ص 90 به نقل از شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 121.
این مسجد مشهورترین واز مساجد کهن مکه است. موقعیت آن در پایین کوه حجون به مت حرم، حدود پنجاه متر بعد از پل حجون و در حاشیه قبرستان حجون است. خیابان کوچکى است در کنار مسجد با نام«شارع مسجد الجن» که هنوز تابلوى قدیمى آن بر دیوار وجود دارد.
از نامهاى دیگر این مسجد،«مسجد الحرس»است. به نقل ازرقى،این نام از آن جهت است که صاحب الحرس، که در مکه گشت شبانه داشت، به این محل مىآمد و در آنجا با عرفا- چهرههاى شناخته شده و برگزیده قبائل- و حراس دیگر،از شعب عامر و ثنیة المدنیین، دیدار مىکرد.
بنا به نقل برخى از روایات، نامگذارى آن به مسجد جن به جهت رابطهاى است که با سوره جن دارد. مىدانیم که سوره جن یکى از سورههاى قرآن است. خداوند در این سوره فرموده است: جنها آیات الهى را شنیده و به آنها ایمان آوردند. گویا این آیات در محلى که به نام مسجد جن شهرت دارد، نازل شده است. برخى نامیده شدن آن را به مسجد البیعه، به دلیل بیعت جن با آن حضرت دانستهاند.
برخى روایات تاریخى به این نکته اشاره کردهاند که رسول خدا- ص - محل مسجد را براى عبد الله بن مسعود مشخص و معین فرمود.
از تاریخ بناى این مسجد،اطلاعى در دست نیست،اما مىدانیم که مسجد در قرن دوم و پس از آن، به همین نام سرپا بوده و مورخان در طول قرون مختلف از آن یاد کردهاند.
مسجد جن در ناحیه شمالى مسجد الحرام،اندکى پس از پل حجون، واقع شده است. در شرق مسجد، خیابان مسجد الحرام و در غرب آن، خیابان جن قرار دارد و مسجد تقریبا در محل تلاقى این دو خیابان قرار گرفته است.
محل فعلى مسجد دقیقا در محل قبلى آن است و در بازسازى جدید، مساحت آن به 600 متر مربع رسیده است. بناى مسجد محکم و منارهاى در رکن شمال شرقى آن قرار دارد.
واحد مشاوره خانواده ومسایل حقوقی زیر نظر حجت الاسلام قیاسی در آسایشگاه کهریزک راه اندازی شد که در این مجموعه خدماتی نظیر ، مشاوره های حقوقی و کیفری ، خانوادگی و مسائل شرعی به مراجعه کنندگان ارائه میگردد.
به گزارش پایگاه خبری کهریزک : با توجه به ضرورت و نیاز جوامع مختلف به آگاهی و در صورت نیاز مشاوره در مسائل شرعی و خانوادگی ، همچنین حقوقی و کیفری در این راستا این مجموعه اقدام به راه اندازی مرکز مشاوره نمود.
نیاز به واحد مشاوره از مدتها قبل در آسایشگاه کهریزک احساس می شد ، به همین جهت این واحد زیر نظر حجت الاسلام قیاسی امام جماعت مسجد آسایشگاه راه اندازی شد.
حجت الاسلام قیاسی مسئول واحد مشاوره آسایشگاه گفت ؛ بیشتر مراجعین دارای سوالات ، دینی و اخلاقی هستند که با مراجعه به این دفتر پاسخگوی سوالات آنان هستیم ، همچنین با توجه به اینکه بسیاری از پرسنل و گاهی مددجویانی هستند که در زمینه مسائل حقوقی ، مشکلاتی دارند ، این مسائل نیز در کنار مراجعات پاسخ داده می شود .
وی همچنین درباره مسائل خانوادگی و سوالات پیش روی مراجعین تصریح کرد:مسائل خانوادگی بیشتر در زمینه روابط بین زوجین ، مهریه ، نفقه ، مسائل ارث و انحصار وراثت و در پاره ای مواقع تقسیم ماترک و حضانت فرزندان است که می توانند پاسخ های لازم را در این واحد دریافت نمایند .
وی ادامه داد :
آن دسته از افرادی که دارای پرونده های قضایی هستند و نیاز به مشاوره های تخصصی در مراجع قضایی دارند نیز ، می توانند مسائل خود را در این دفتر مطرح نموده و با کمک 2 نفر از وکلای دادگستری که به عنوان مشاوران نیکوکار مجموعه همراهند ، پاسخگوی سوالات تخصصی شان باشند .
حجت الاسلام قیاسی در پایان با دعوت به همکاری از بانوانی که تحصیلات حوزوی دارند و می توانند گره گشایی مسائل شرعی بانوان باشند ،خاطر نشان کرد:
آماده هستیم تا با توسعه این واحد و فعال نمودن بخش های مختلف مشاوره ای در کاهش مشکلات جمعیت هدف گام برداریم .
بسم رب شهدا و صدیقین
شهیدی که ناجوانمردانه به دستور صدام بدنشرا دو نیم کردند.
خلبان شهید " علی اقبالی دوگاهه " که تمام تلمبه خانه های عراق را در زمان جنگ از کار انداخته بود؛ ناجوانمردانهبه دستور صدام بدنش را دو نیم کردند.
ما ایرانی ها همه تام کروز و مردعنکبوتی رو می شناسیم ولی قهرمانان ایران رو نمی شناسیم این داستان فیلم نیست واقعی است
او اهل رودبار استان گیلان بود . وی در 25 سالگی استاد خلبان جنگنده و در بیست و هفت سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشدنیروی هوایی ارتش ایران شد . سرلشگر خلبان « عباس بابایی » وسرلشگر خلبان «مصطفی اردستانز » از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند .
وی پس از بمباران پادگان « العقره » درحالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدامو برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی وموافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیعترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید .
بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دوطرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند . به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد .
یاد تمام شهدا بخیر.
مرحوم (( میرزا علی اکبر نهاوندی )) از کتاب لئالی الاخبار نقل کرده که : شخص مؤمنی با جن مؤمنی رفیق شده بود ، آن شخص می گوید : روزی در مسجد بین صفوف مردم نشسته بودم ، ناگاه آن رفیق جنی من ظاهر شد و گفت : چگونه می بینی حال این مردمی را که در مسجدند ؟ گفتم : بعضی از اینها را می بینم که خوابند و بعضی بیدار . گفت : برسرشان جه می بینی ؟ گفتم : چیزی نمی بینم ، پس با دست خود چشمهایم را مالید و مسح کرد و سپس گفت : (( نکاه کن )) چون نگاه کردم ، دیدم که برسر هریک از آنان کلاغی نشسته است ، اما بعضی از آن کلاغها گاه با دو بال خود چشم آن شخصی را که بر سرش بودند می پوشاند و گاه بالهای خود را از جلو چشم کنار می زند . از رفیق جن خود پرسیدم که قضیه این کلاغها چیست ؟ و چرا این کار را انجام می دهند ؟ رفیقم گفت : این کلاغها شیطانهایی هستند که بر آن افراد ما مورند و وظیفه دارند که بر سر آنها بنشینند و هرگاه که از خدا غفلت کنند شیاطین با بالهای خود جلو چشم آنها را بگیرند . سپس این آیه را تلاوت نمود. « و من یغش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین » « هرکس از یاد خدا سرپیچی کند شیطانی را بر انگیزانیم تا یار و همنشین دائم او باشد .
24چند نصیحت از بزرگان
1.نهال دوستی واقعی آهسته رشد می کند.
2.بزرگتر از آرامش فکر هیچ خوشبختیی نیست.
3.سخت نگیریید.بر غم ها و نگرانی های خود بخندید تا ببینید چگونه دود می شوند و به هوا می روند.
4.هر وقت بتوانیم بعد از شکست لبخند بزنیم شجاع خواهیم بود.
5.مایوس مباش زیرا ممکن است آخرین کلیدی که در جیب داری قفل را بگشاید.
6.اگر تورا دشمنی می باشد دلتنگ مشو که هر که را دشمنی نباشدبی قدر و بها می باشد.
7.برای کسی که آهسته و پیوسته راه می رود هیچ راهی دور نیست.
8.زندگی خیلی جدی تر از آن است که بخواهید درباره اش جدی صحبت کنید.
9.بهترین درمان برای قلب های شکسته این است که دوباره بشکند.
10.خوشبخترین انسان کسی است که خوشبختی را درون خانه ی خود جستجو کند.
11.بهترین انتقام ها فراموشی و بخشش است.
12.عالی ترین سلاح برای مغلوب کردن دشمن خونسردی است.
13. عشق کد زندگی ست.
14.عاشق شدن هنر نیست عاشق ماندن هنر است.
15.زندگی به سه چیز پایدار است:امید.صبر و گذشت.کسی که هر یکی اینها را داشته باشد هرگز فرو نمی ریزد.
16.صبر کلید پیروزی است.
17.این شکست ها هستند که مو فقیت ها را جذاب می کنند.
18. همیشه امید داشته باش چون همیشه فردایی هست.
19. شوخی شوخی به گذشته ها نگاه کنید و جدی از آنها درس بگیرید.
20. دوست آن نیست که یک دل به صد یار دهد دوست آن است که صد دل به یک یار دهد.
21.محبت خرجی ندارد در حالی که می تواند همه چیز را خریداری کند.
22.انسان تا زمانی که طعم تلخی ها را نچشد معنای خوشبختی را درک نمی کند
23.غرور انسان را نابود می کند.
24.رازت را به کسی نگو ! وقتی خودت نمی توانی آن را حفظ کنی چگونه از دیگران انتظار داری که آن را برایت حفظ کنند؟