کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنیکه محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی.
خورخه لوییس بورخس
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانھ خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راھی خانھ خدا شد.
در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسھایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و بھ خانھ برگشت.
مرد لباسھایش را عوض کرد و دوباره راھی خانھ خدا شد. در راه مسجد و در ھمان نقطھ مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و بھ خانھ برگشت. یک بار دیگر لباسھایش را عوض کرد و راھی خانھ خدا شد.
در راه مسجد، با مردی کھ چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
6ـ اگر همه چیز وفق مراد من پیش نرود، فاجعه است و آنچه میخواهم از همه چیز مهمتر است. با این باور هیچ گاه توقعاتمان برآورده نشده و رنجشها روی هم انباشته میشود .
ریشه بسیاری از مشکلات ما در زندگی مشترک، افکار غیرمنطقی است که بین زن و شوهر رواج دارد
7ـ نکند زندگی زناشوییام در خطر قرار گیرد و من و همسرم با شکست روبهرو شویم. ترسیدن از آینده میتواند آینده را خراب کند و وقتی راجع به مسالهای تفکرات منفی وجود داشته باشد ناخودآگاه درست پیش نخواهد رفت. لزومی ندارد که وقتی اتفاق بدی نیفتاده است ما از ترس آن اتفاق زندگی خود را تلخ کنیم.
8-عدل میگوید این تفکرات غیرمنطقی میتواند ضربههای سهمگینی به زندگی وارد کند، اما اگر بتوان آنان را با افکار منطقی جایگزین کرد هم خودمان راحتتر زندگی میکنیم و هم همسرمان
شاید فکر کنیم که زندگی کردن نیازی به مهارت ندارد و همه ما ذاتا میدانیم چگونه زندگی کنیم، اما اگر این طور بود هیچ مشکلی را در زندگی زناشویی خود تجربه نمیکردیم در صورتی که هر کدام از ما در زندگی دچار مشکلات کوچک و بزرگی هستیم که نمیدانیم چگونه به وجود آمدهاند و چگونه میتوانیم آنها را برطرف کنیم. وقتی بدانیم مشکلات از کجا آغاز میشوند و چگونه ادامه مییابند و بزرگ میشوند، میتوانیم جلوی آنها را بگیریم و وقتی بدانیم که یک زندگی بدون مشکل چه مزیتهایی دارد آن وقت قبل از هر چیز درصدد یادگیری مهارتهای زندگی برمیآییم.ا
نام مبارک امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ,بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنیه امام ابوجعفر بود .
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع )و از سوى پدر به امام حسین ( ع ) میرسید .
پدرش حضرت سیدالساجدین , امام زین العابدین , على بن الحسین ( ع ) است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک میشد .دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است
دو قرص کردن عبارت از خرده کاریهایی است که برای پیش بردن مقصود معمول دارند. یک مورد استعمال دیگر این عبارت مثلی هم موردی است که قرار داد قبلی را به خاطر بیاورند مانند: در میان دعوا نرخ تعیین کردن. به طوری که ملاحظه شد اصطلاح دو قرص کردن در واقع پس از اقدامات اولیه به منظور تأیید به عمل می آید تا محل تردید و ابهامی برای طرف مقابل باقی نگذارد
ضرب المثل بالا درباره کسی به کار می رود که حرص و طمعش را معیار و ملاکی نباشد و بیش از میزان قابلیت و شایستگی انتظار تلطف و مساعدت داشته باشد. عبارت مثلی بالا از جنبه دیگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد و آن موقعی است که شخص در ازای تقصیر و خطای نابخشودنی که از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگی نکند بلکه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد. در این گونه موارد است که اصطلاحاً می گویند:«فلانی دو قورت و نیمش باقی است.» یعنی با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است
پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد .
مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد
و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
وجود مقدس حضرت سجاد علیه السلام بنا بر مشهورترین روایات در روز پنجشنبه برابر با پنجم ماه با عظمت شعبان، در سال سى و هشتم هجرى، دو سال قبل از شهادت حضرت امیرالمؤمنان علی علیهالسلام در شهر مدینه، از پدرى با کرامت چون حضرت ابوعبدالله الحسین، سیّدالشهدا علیه السلام، و مادرى با عظمت به نام سُلافه از خاندانى اصیل و ریشهدار که امیرالمؤمنین وى را مریم نامید متولد شد.
به خاطر چنین پدر و مادرى و اینگونه اصل و ریشهاى آن حضرت را «ابن الخیرتین» مىگفتند.