-اثبات ادعایی که همه خواهیم مرد .یعنی چگونه ثابت کنیم که همه ما روزی غزل خداحافظی را خواهیم خواند دلایل ما برای این مدعا چیست ؟ 2-چرا از موضوع مرگ می ترسیم ؟
3- حالات انسان محتضر چگونه است ؟ مهمترین منبع برای این مساله کتاب شریف قران این معجزه خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص) است که ثلثی از ایات این کتاب شریف در باره معاد و قبرومابعد قبر حشرو حساب ومیزان وصراط وبهشت ودوزخ نعمات بهشتی و مجازات های دوزخی همه و همه در این مصحف شریف هست و برای اطمینان خاطر همه ما وشما که من وشما از نبی مکرم عزیز تر نبوده ونیستم خداوند به نبی خاتم می فرماید انت میت و انکم میتون ای پیامبر تو خواهی مرد وانها نیز بدانند که خواهند مرد
1-کل نفس ذائقه الموت هر کس مزه مرگ را خواهد چشید (ایه 185سوره ال عمران )
2-این ما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی البروج المشیده (ایه 78سوره نسا )
هر کجا باشید مرگ شما را می گیرد اگر چه در برج های محکم باشید
3-کل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم (ایه 8سوره جمعه )
بگو این مرگی که از آن فرار می کنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد
4- جاءت سکره الموت بالحق ذلک ماکنت منه تحید (ق 19)
و سرانجام مرگ به حق فرا می رسد(وبه انسان گفته می شود )این همان چیزی است که از آن می گریختی
حضرت امیر المومنین اسد الله الغالب وصی الرسول علی ابن ابی طالب علیه السلام در نهج البلاغه کلمات قصار جمله71 میفرماید نفس المره خطاه الی اجله نفس های انسان گامهای او به سوی مرگ است
حال که قطعیت این مرحله از سفر برای همگان مبرهن و واضح گردیده و حال که باید از این مرحله بگذریم پس چرا ازاین مرحله سفر می ترسیم
ما همه ارزوی بهشت ورفتن به جنت الماوا را داریم چرا از داخل شدن و عبور از دروازه ان میترسیم ؟ ریشه های ترس از مرگ
بیشتر مردم ازمرگ می ترسند و وحشت دارند وپس از تحلیل و بررسی می بینیم که ریشه این ترس را یکی از دو چیز تشکیل می دهد :
1-بسیاری از مردم مرگ را به معنی فنا و نیستی ونابودی تفسیر میکنند و بدیهی است که انسان از فنا ونیستی وحشت دارد واگر انسان مرگرا به این معنی تفسیر کنند حتما از ان گریزان خواهد بود و لذا حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی فکر این مزلب که روزی این زندگی پایان می یابد شهد زندگی را در کام آنان زهر می کند وهمیشه از این نظر نگرانند .
2-افرادی که مرگ را پایان زندگی نمی دانند و مقدمه ای برای زندگی در سرای وسیعتر و عالیتر می بینند و به خاطر اعمال خود وخلاف کاریهایی که انجام داده اند از مرگ وحشت دارند زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود می بینند بنا بر این برای فرار از محاسبه الهی وکیفر اعمال میل دارند هر چه بیشتر مرگ را به عقب بیندازند {تفسیر نمونه ج 1 ص 358}
در حدیث جالبی چنین امده :مردی خدمت رسول خدا عرض کرد چرا من از مرگ را دوست ندارم؟
فرمود مال و ثروتی داری ؟ عرض کرد :اری
فرمود :آنرا پیش از خودت بفرست
عرض کرد نمی توانم
فرمود : ان قلب الرجل مع ماله ان قدمه احب ان یلحق به و ان اخره احب ان یتاخر معه
قلب انسان همراه اموال اواست اگر آنرا پیش ازخود بفرستد دوست دارد به آن ملحق شود واگر آن را نگهدارد دوست دارد همراه آن بماند{مجمع البیان ج8 ص407تفسیر نمونه ج 18ص252}
شخصی نزد ابوذر آمد و همین سوال را کرد که چرا از مرگ متنفرم؟
فرمود لانکم عمرتم الدنیا و خربتم الاخره فتکرهون ان تنتقلوا من العمران الی الخراب
برای اینکه شما دنیا را آباد کرده اید و آخرتتان را ویران طبیعی است که دوست ندارید از نقطه آبادی به نقطه ویرانی منتقل شوید {محجه الابیضاءج8ص258 تفسیر نمونه ج 24ص123}
الان ایامی ست که کاروان عاشورا از مکه به طرف کربلا در حال حرکت هستند ومکه را به قصد کربلا ترک کرده اند
در بین راه سرور جوانان اهل بهشت سفینه النجاه مصباح الهدی ابا عبد الله در بین راه بر روی اسب به خواب کوتاهی فرورفت و زمانی که بیدار شدند کلمه استرجاع یعنی انا لله وانا الیه راجعون را تکرار می کرد اشبه الناس خلق وخلقا بنبی حضرت علی اکبر علیه السلام فرمودند پدر جان کلمه استرجاع برای چه تکرار می شود؟ فرموداین کاروان را مرگ دنبال میکند .حضرت علی اکبر سوال کردند ایا ما بر حقیم ؟ اما م فرمودند بلی
شاهزاده علی اکبر فرمودند
مرگ اگر مرد است گو نزد من ای تا در اغوشش بگیرم تنگ تنگ
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ من ز او عمری ستانم جاودان
حال انسان محتضر چگونه است؟ با پاسخ به این سوال بحث ما شکل اصلی خود را پیدا خواهد کرد
از لحظات حساسی که ادمی را سخت به فکر فرو میبرد لحطه احتضار وجان دادن انسان محتضر است که پایان عمر انسان ها است ودر ان لحظه که کار از کار گذشته و اطرافیان مایوس و ناامید به شخص محتضر نگاه می کنند و می بینند شمعی که عمرش پایان گرفته اهسته اهسته خاموش می شود با زندگی وداع می گوید وهیچ کاری ازدست هیچ کسی ساخته نیست
آری ضعف و ناتوانی کامل انسان در این لحظات حساس آشکار می شود قران می فرماید:
فلولا اذا بلغت الحلقوم پس چرا هنگامیکه جان به گلوگاه می رسد توانایی باز گرداندن آنرا ندارید
و خطاب به اطرافیان محتضر می فرماید وانتم حینئذ تنظرون و شما در این حال نظاره می کنید و کاری از دستتان ساخته نیست
و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون در حالیکه ما به او نزدیکتریم از شما فرشتگان ما که اماده قبض روح او هستند نزدیکتر از شما به او می باشند ولی شما نمی بینید
در احکام محتضر وقتی مطالعه می شود مراجع عالیقدر می فرمایند بودن انسان جنب و حایض نزد او وهمچنین زیاد حرف زدن مکروه است
خداوند تبارک وتعالی به اطرافیان انسان محتضر خطاب می کند و می فرماید
ترجعونها ان کنتم صادقین پس او را بر گردانید اگر راست می گویید