سوره یس با 38 سوره و 927 کلمه و 3000 حرف، چهل و یکمین سوره قرآن درنزول و سی و ششمین سوره در تدوین است که در شهر مکه بر وجود مقدس پیامبر اسلام نازل شده است. سوره یس را قلب قرآن می نامند. کفار مکه خطاب به پیامبر اسلام(ص) می گفتند تو فرستاده خدا نیستی و آنچه نقل میکنی از پیش خودت جعل میکنی و به وجود دیگری که ساخته ذهن توست نسبت می دهی پس نه توحید داریم، و نه نبوت معنایی دارد و نه روز قیامت،تا استخوان پوسیده مردگان دوباره جمع شود و مردگان زنده شوند. خداوند این وضع فکری حاکم بر مکه را ملاحظه فرمودند؛ سپس سوره یس را نازل فرمودند تا چگونه اندیشیدن را برای مردمی که طینت پاک دارند توضیح دهند و مفاهیم توحید و نبوت و معاد را در مبانی فکری آنان استوار سازند
.
? تایید رسالت مصطفی(ص )
یس از کلمات رمزی است که معنای واقعی و مفهوم حقیقی آن بین خدای بزرگ و پیامبرش معلوم است ولی روایت هایی در مورد هر یک از کلمات نقل شده وجود دارد؛ چنانچه از حضرت علی(ع) نقل شده است یس از اسمهای پیامبر اسلام (ص ) است همچنین از امام محمد باقر(ع) نقل شده است پیامبر اسلام دوازده اسم داشتند که پنج نام مبارک ایشان در قرآن آمده است محمد، احمد، عبدا...، نون، یس و اینکه اهل بیت پیامبر(ص) را آل یس می نامند تایید این روایت است . بعضی بر این عقیده اند یس از اسمای قرآن است و بعضی دیگر آن را نامی از نام های الهی میدانند که اسم این سوره شده است و بعضی دیگر «یا» را حرف ندا و «س» را مخفف سیدالمرسلین می دانند که معنای آن «یا سید رسولان» است.
به حق این قرآن مستحکم و با حکمت به درستیکه تو بر راه مستقیم از فرستادگان هستی. راه راست همان توحید الهی است که پایه تفکر انسان در حوزه نظر و عمل است و اولین دعوت پیامبر اسلام (ص) نیز توحید بود که کافران قریش نمی پذیرفتند و قرآن فرو فرستاده خدای عزیز و رحیم است تا تو بیم دهی و بترسانی ملت را به آنچه که پدرانشان انذار داده نشده بودند و گفتار الهی بر اکثر آنان که به توحید ایمان می آوردند به حقیقت پیوست که عذاب الهی بر آنان مستولی و چیره شد.
? ناکار آمدی کافران مکه
و چون اندیشه توحیدی پیامبر اسلام (ص) پذیرفته نشد کافران کینه توز چون ابوجهل بنای دشمنی و مخالفت با پیامبر اسلام (ص) گذاشتند و ابوجهل قسم خورد چون پیامبر (ص) را در نماز ببیند سر مبارک آن حضرت را بشکند. روزی دید که آن حضرت نماز می خواند سنگی بزرگ برداشت نزد پیامبر آمد تا سر آن بزرگوار را بشکند و چون به نزدیکش آمد دستش به گریبانش بند شد و این آیه نازل شد به درستی که ما در گردنهایشان بندهایی را بر چانه هایشان زدیم که نمی توانند سرها را بجنبانند پس آنان سردر هوا ماندند. جاه طلبی و حسد کافران مکه نسبت به پیامبر(ص) مثل زنجیر و بندی بودکه برگردن آنها به طرف چانه شان بند می زد و قدرت تفکر را از آنها می گرفت و آنها سر به هوا و بی فکر با پیامبر اسلام (ص) بر خورد می کردند. هر گاه کافران می خواستند به پیامبر صدمه ای بزنند خداوند می فرماید ما از پیش روی آنها و از پس آنان سد و مانعی قرار دادیم پس آنها را پوشاندیم و آنها چیزی را نمی دیدند و کافران با تو، به گونه ای هستند که برای آنها فرقی نمی کند چه تو آنها را انذار و بیم بدهی یا اینکه انذار ندهی هیچ ایمان نمی آورند یعنی هیچ خودشان را عوض نمی کنند و خدایی نمی شوند.
? چه کسانی ایمان می آورند؟
سپس خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: همانا تو کسی را بیم و انذار می دهی که از قرآن پیروی کند و از خدای رحمان و امور غیبت آخرت بترسد پس چنین شخصی را به مغفرت و پاداش بزرگ بشارت بده و به درستیکه ما مردگان را در روز قیامت زنده می کنیم و آنچه را که از کارهایشان تقدیم داشتند و اثرهایی را که در دنیا بر جای گذاشتند همه را بنویسیم و ما همه چیز از خوب و بد را در پیشوایی روشن که لوح محفوظ الهی است شمردهایم و هیچ چیز بر خدای بزرگ پوشیده نیست. ایمان مومنان به عوض شدن نفس آنهاست که از قرآن و سخنان پیامبر(ص) متاثر می شوند یعنی خود آنها به سمت خدایی شدن تغییر می کنند و همواره خوف و ترس از خدای بزرگ را در وجود خودشان دارند که مبادا خالق هستی از آنها خشنود نباشد! ولی کافران هرگز تاثر و انفعالی در اثر شنیدن قرآن و سخنان پیامبر(ص) بر آنها حادث نمی شود و خود آنها عوض نمی شوند و بر طغیان و خیره سری باقی می مانند و هرگز دعوت به توحید و اسلام را نمی پذیرند و این تفاوت اصلی دو وجود کافر و مومن است.
منبع: خانواده سبز