به آهو می گوید بدو ،به تازی می گوید بگیر
{دو طرف را تحریک کرده و به جان هم می اندازد – نفاق فکنی می کند }
به دشت آهوی ناگرفته نبخش {پوست خرس شکار نشده را نفروش }
مثل چشم آهو {چشم درشت و شهلا }
نانش به شاخ آهو بسته است {برای یافتن روزی دائما در تکاپو است }
احادیث
روایت کرده که علی ابن الحسین علیهما السلام روزی با جماعتی از اصحاب خود نشسته بودند آهوئی نزد آن حضرت آمد و دست بر زمین می زد و صدایی می کرد فرمود می دانید چه می گوید ؟ گفتند نه ، فرمود می گوید فلان شخص از قریش فرزند مرا امروز شکار کرده است و از من التماس می کند از آن قریشی بخواهم فرزندش را بدهد که شیرش بدهد باز به او بسپارد و برود پس حضرت به اصحاب فرمود برخیزید تا به خانه آن شخص رویم و حاجت این آهو را بر آوریم چون به خانه آن مرد آمدند بیرون آمد حضرت فرمودند بچه آهو را آورد مادرش آن را شیر داد حضرت به آن شخص التماس فرمود که این آهو بره را به ما ببخش او آهو بره را به حضرت بخشید و حضرت آن را به مادرش رخصت فرمود آهو می رفت و دم را حرکت میداند به زبان خود سخنی می گفت فرمود می دانید چه می گوید ؟می گوید خدا غایبان شما را به شما برساند و علی ابن الحسین علیهما السلام را بیامرزد چنانچه فرزند مرا به من رسانید .