بانگ اذان بلال، برده سیاهی که به اسلام عزیز شد مانند همیشه نبود، ندای "اشهد ان محمد رسول الله" او با نوای حزین فضای مدینه شهر پیامبر را مینوردید.
هوای گرم و سوزان مدینه دیگر گرما نداشت و حزنی بزرگ بر سر مردمان این شهر که زمانی یثرب مینامیدند، سایه افکنده بود.
خانه رسول خدا که منبع نور بود، اکنون پر از نواهای حزین بود و نجواها گوش به گوش در سراسر شهر میپیچید.
"ثقیفه بنی ساعده" پر از غوغای دنیا بود و اندرون مولی علی چیزی در خروش که فقط اجازه داشت تا حنجره بالا بیاید.
دیگر آن لبخند فاطمه نبود که رسول خدا را شیفته سازد، فاطمه بود و یک دنیا غم و نگران لحظهای که دیگر روی پدر ، چشمانش را روشنی نبخشد و اهل بیت نگران واقعهای که در شرف تکوین بود.
دین کامل گشته بود و اینک نور اماده بود تا ارام ارام به منبع خود باز گردد.
مسجد النبی بیقرار سرور خود بود و نمازگزارانی که اماده اقامه نماز بودند، بیقرار رسول خود.
در مدینه ندا پیچید که منادی به دیدار یار نایل شد. بهت همه شهر را فرا گرفت و انگشتهای حیرت به دندان گزیده شد که مگر پیامبر نیز
واقعه چنان ناباورانه برسر شهر مدینه فرود امد که حتی برخی مسلمانان نیز این نشانه را از یاد بردند "که من هم چون شما انسانم به جز انکه به من وحی نازل شده است ".
تاریکی اسمان مدینه النبی را فرا گرفت. بغض در گلوی علی ترکید. صورت فاطمه "ام ابیها" را سیلاب اشک فرا گرفت.
صدای بلال عزیز پیامبر در گلو شکست اما در ثقیفه همچنان غوغای دنیا حکم میکرد.
پیامبر خدا (ص) پس از انتخاب مولی علی (ع) به امامت امت ، در بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجری ، دار فانی را وداع گفت. عاشق به دیار معشوق شتافت.
پس از فراق جانگداز رسول خدا ، مقدس مابان در "ثقیفه بنی ساعده " عهد خود با پیامبر در غدیر خم را شکستند و علی خانهنشین شد.
مولی علی و اهل بیت پس از رحلت پیامبر اکرم غریب شدند و دل و جان مردم بیش از دین به دنیا گروید. فرقهها از دل امت سربراورد و هر کس سهم خود را از اسلام پیامبر طلب کرد.
امیرالمومنین پس از ? 25سال، وقتی به التماس امت، خلافت را پذیرفت پیرایه ها را از دامن اسلام زدود و این کار به مذاق دنیاطلبان و حتی برخی یاران دیروز پیامبر خدا (ص) خوش نیامد.
و انگاه که عدالت علی پایههای قدرت صاحبان ثقیفه را متزلزل کرد در سحرگاه ? 19رمضان به ضرب شمشیر مقدس مابی ، تاوان عدالت جویی خود را گرفت.
شبانه و بدور از چشم جماعت پیکر مولی علی را به خاک سپردند و امام حسن (ع) فرزند بزرگ حیدر کرار در سن ? 37سالگی ولایت امت را عهده دار شد.
امام حسن (ع) از بدو امامت ، برای احیای اسلام راستین با غاصبان دین به مبارزه پرداخت و با تدارک لشکر به جای مانده از دوران پدر، برای مبارزه با معاویه از کوفه خارج شد.
روزی در لشکر امام ، کسی فریاد زد که "قیس بن سعد " فرمانده لشکر امام کشته شد و همین شایعه سبب شد سپاهیان پا به فرار بگذارند و حتی برخی سراپرده خیمه امام حسن (ع) را غارت کردند، فرش زیر پای او را کشیدند و به پای او خنجر زدند.
امام حسن (ع) دانست که بااین جماعت کوته فکر نمیتوان با معاویه جنگید، یاران او بیوفایی کردند و امام برای حفظ اسلام و جان مسلمانان با معاویه پیمان صلح بست اما هرگز با او سازش نکرد.
صلح امام حسن با معاویه یکی از فرازهای مهم تاریخ اسلام است که هرگز فراموش نمیشود. با این پیمان صلح جان شیعیان بیمه شد و امام حسن (ع) به امام "صلح و خردمندی " معروف شد.
سرانجام در روز ? 28صفر سال پنجاهم هجری قمری امام حسن (ع) امام دوم شیعیان و یکی از سروران جوان بهشت به دستور معاویه و بوسیله زهر به شهادت رسید و در جوار حق ارام گرفت