یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه :خانوم معلم من باید برم کلاس سوم معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟اونم میگه :آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه نه تادوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تاهمینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره جواب میده :پادوباره خانوم معلمه میپرسه:پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره جواب میده :جیب دوباره خانوم معلمه سوال میکنه:اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پاتا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره جواب میده :دست دادن باز معلمه سوال میکنه :بگو ببینم اون چیه که وفتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه سوالیه که پسره میگه:آدامس بادکنکی دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه بسه دیگه این بچه رو بزارید کلاس پنجم من خودم همه سوالهای شمارو غلط جواب دادم