السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلاله ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی ابیک اذ قال فیک قتل الله قوما قتلوک سلام بر تو ای اولین کشته از نسل بهترین فرزند از نسل سلاله ابراهیم خلیل درود خداوند بر تو و بر پدرت باد آنگاه که درباره تو گفت خداوند بکشد قومی را که تو را کشتند ایام محرم ایامی است که هر شخصی به اندازه توانایی خودش میتواند از این موقعیت نهایت بهره برداری معنوی را دشته باشد زیرا دانشگاهی در محرم الحرام سال شصت ویک احداث شده است که برای تمام تاریخ میتواند تدریس داشته باشد و هر کس به فراخور حال وتوانایی خود میتواند بهره ها ببرد یکی از درس های این دانشگاه بحث خانواده است مدرس این کلاس فردی است به نام استاد تمام استاتید امام حسین ابن علی ابی طالب سید ی الشباب اهل الجنه شخصیتی است که در لسان نبی مکرم (ص)به عنوان مصباح الهدی و السفینه النجاه معرفی شده است
براستی در خاندان وحی چه نوع تربیتی به کار برده می شود که همه عالم حیران وشیدای این نوع
تربیت شده اند و سعیشان بر این است تا بتوانندقطره ای از قطرات ان را در زندگی خود ساری و جاری کنند
در آیات 100 تا 107 صافات/ 37 ماجرا به این صورت بیان شده که ابراهیم علیه السلام از خداوند فرزندى صالح خواست:
«رَبّ هَب لِى مِنَ الصلِحین» و خداوند او را به نوجوانى بردبار بشارت داد: «فَبَشَّرنهُ بِغُلمٍ حَلیم» پس از مدتى ابراهیم علیه السلام خوابى را که از آن مأموریت ذبح فرزندش را دریافت کرده بود با وى در میان گذاشت، ابراهیم علیه السلام در خواب دیده بود که فرزندش را ذبح مىکند؛ «فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعىَ قالَ یبُنَىَّ إِنّى أَرى فِى المَنامِ أَنّى أَذبَحُکَ فَانظُر ماذا تَرى» فرزند نیز پذیرفت و پدر را به اجراى فرمان پروردگار تشویق کرد: «قالَ یأَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنى إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصبِرین» و هر دو، آماده اجراى این دستور شگفت شدند: «فَلَمّا أَسلَما و تَلّهُ لِلجَبین» ولى هنگام ذبح فرزند، خداوند متعالى ابراهیم را ندا داد که تو وظیفه خویش را انجام دادى: «و ندَینهُ أَن یإِبرهیمُ* قَد صَدَّقتَ الرُّءیا ...»؛ آنگاه ذبح عظیمى را فداى فرزند ابراهیم علیه السلام قرار داد:
در این جا اسماعیل (ع) با کمال اعتماد به حسن نیت و قدرت اعتماد به پدر،خود را فدایی راه پدر و اهداف والای او نمود
در کربلا هم این حقیقت تکرار شد
از میان فرزندان ذکوربرای امام همام نام سه تن جلوه خاصی دارد
اول حضرت علی اکبر نخستین فرزند پسر امام حسین (ع) می باشد علت نامیده شدن او به علی بزرگ تر این بود که امام خسین (ع) به خاطر شدت علاقه ای که به نام پدر بزرگوارش داشت نام سه فرزند پسر خود را علی گذاشت علی اکبر ،علی اوسط ،علی اصغر
بنا به نقلی علی اکبر در یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری متولد شد کنیه او ابو الحسن و مادرش لیلی دختر ابو مره ابن عروه ابن مسعود ثقفی است .
گفتنی است که مادر لیلی ،یعنی مادر بزرگ عای اکبر میمونه دختر ابو سفیان بوده است و به همین جهت بر پایه گزارشی معاویه او را شایسته ترین فرد برای خلافت می دانست و او را چنین توصیف کرد .
شایسته ترین فرد برای این کار خلافت علی ابن الحسین است جدش پیامبر خدا (ص) است و دلیری بنی هاشم سخاوت بنی امیه و فخر ثقیف را دارد .
گفتنی است که شماری از بزرگان مانند شیخ طوسی و شیخ مفید امام زین العابدین (ع)را بزرگترین فرزند امام حسین دانسته اند ولی این نظریه خلاف رای سیره نویسان و نسب شناسان است .
درباره سن علی اکبر در هنگام شهادت در کربلا اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست وهشت سال هم گزارش شده است لیکن بنا بر نظریه مشهور _ که وی را بزرگتر از امام زین العابدین بوده است – وبا عنایتبه این که امام زین العابدین در کربلا بیست وسه سال داشته باید سن علی اکبر بیش از این باشد.
در روز عاشورا وقتی که همه انصار به شهادت رسیدند و نوبت به جان فشانی بنی هاشم رسید اولین کسی که از این مطلب استقبال نمود علی اکبر بود و به خدمت پدر رسید واذن میدان خواست امام حسین (ع)یک نگاه مایوسا نه ای به علی اکبر نمودند با دست خود بر او زره جنگ پوشانیدند وبه کمر او اسلحه بستند
زنهای حرم دور علی اکبر را گرفتند مثل پروانه دور علی اکبر می چرخیدند اشک از چشمان همه سرازیر شده ابی عبد الله جلو امد فرمودند دامن علی اکبر را رها کنید
علی اکبر قدری حرکت نمودند اشک از چشمان ابا عبدالله بر محاسن شریفش جاری گشت عرض کردند:اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقنا و خلقنا و منطقا برسولک کنا اذا اشتقنا الی وجه رسولک نظرنا الی وجهه
خداوندا تو شاهدی جوانی را به جنگ این لشگر فرستادم که شبیه ترین مردم به رسول تو در خلقت و اخلاق و گفتار است ما هروقت مشتاق دیدار پیغمبرت میشدیم به رویاو نگاه میکردیم
حالا علی اکبر از کنار بابا سوی میدان میرود همین که روانه میدان شد دستها را به حاسنش گرفت وقدری پیاده دنبال علی اکبر رفت پشت سر علی اکبر قران خواند بعد فرمود ما لک؟قطع الله رحمک.......کما قطعت رحمی. چه شده است تو را ای عمر سعد خدا رحمت را قطع کند رحم مرا قطع کردی
رفت جنگ نمایانی کرد علی اکبر از میدان برگشت صدا زد یا ابه العطش قتلنی وثقل الحدید اجهدنی بابا تشنگی مرا کشت سنگینی اسلحه مرا ازار میدهد .
امام حسین (ع)فرمود یا بنی هات لسانک یعنی ای پسرم من از تو تشنه ترم
علی اکبر را دوباره روانه میدان نمود اما دل بابا را با خود برد چیزی نگذشت صدای ناله علی اکبر به گوشش بابا رسید یا ابتاه علیک منی السلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام
ابی عبدالله با عجله از خیمه ها بیرون امد کنار بدن میوه دلش علی اکبر فجلس علی التراب روی زمین نسشت یا خودش را روی بدن علی انداخت سر علی را به دامن گرفت ارام نگرفت
سر علی را به سینه چسباند ارام نشد فوضع خده علی خده صورت به صورت علی گذاشت
گاه سرت گاه رخت گاه لبت می بوسم دلم ارام نگیرد چه کنم آخر من پدرم
قتل الله قوما قتلوک یا بنی ما اجراهم علی الله و علی انتهاک حرمه رسول الله علی الدنیا بعدک العفا
خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند ای پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریئن حرمت رس.ل خدا گستاخ شده اند ؟بعد از تو خاک بر سر دنیا .
آنگاه امام حسین (ع) جوانان بنی هاشم را صدا زد و فرمودند تعالوا احملوا اخاکم جوانان بنی هاشم بیایید و برادرتان را به سوی خیمه ها ببرید.
جوانان بنی هاشم بیایید (2) علی را بر در خیمه رسانید
علی جانم علی جانم علی جان (2)
خدا داند که من طاقت ندارم (2) علی را بر در خیمه رسانم
علی جانم علی جانم علی جان (2)