سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گدا فرستاده خداست ، کسى که او را محروم دارد خدا را محروم داشته ، و آن که بدو بخشد خدا را سپاس و حرمت گذاشته . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :190
بازدید دیروز :35
کل بازدید :847915
تعداد کل یاداشته ها : 404
103/9/9
10:59 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
قیاسی کنگاوری[2784]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
نسیم معرفت عاشق آسمونی پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه منطقه و بیداری اسلامی خورشید تابنده عشق در انتظار آفتاب اندیشه نگار لنگه کفش پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار ###@وطنم جزین@### گل رازقی خسته عشق نقاشخونه برادرم ... جایت همیشه سبز ... ان سالهای دوست داشتنی دارالقرآن الکریم صادق آل محمدص حسن آباد جر قویه علیا پارمیدای عاشق دلبری جاده های مه آلود hamidsportcars دوراهک فانوس عشق سپیده خانم سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید مــــبــــلـــــــغ اسـلـــام مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی .عاشق خدا . وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) کلبه بصیرت •°•°•کلبه تنهایی من•°•°• بلوچستان دخترک خنده رو :) اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی آسمون آبی چهاربرج شکوفه های گیلاس روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه سه ثانیه سکوت نگارستان خیال ...تـــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــدا جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری نگاهی نو به مشاوره سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام سخن آشنا اکبر پایندان مقاله+آموزش+اخبار تازه ها عاشقانه geleh..... تصویر سازی و طراحی کتاب کودک 09128546268 09128546268 بــــــــــــــهــــــــــــار ****شهرستان بجنورد**** وبلاگ آموزش آرایشگری پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... ..:.:.سانازیا..:.:. چشمـــه ســـار رحمــت ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ دلدارا جوک بی ادبی عاطفانه موسسه (کانون) فرهنگی هنری قرآن و عترت حسن آباد جرقویه علیا کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب امامزاده میر عبداله بزناباد جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams صراط مستقیم برترین لحظه ها ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی بصیرت مطهر هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر گیاه پزشکی 92 BABAK 1992 مقبلی جیرفتی مجاورِآقا @@@فردوس@@@ سفیر دوستی تنهایی......!!!!!! کربلا جوکستان بی تربیتی تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر عشق مشعلدار تنهای93 سارا احمدی همه چیز از همه جا از همه کس مهندسی+عمران+آبادانی+توسعه ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان بیصدا ترازسکوت... رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ .: شهر عشق :. هواداران بیرجندی دکتر قالیباف روزهای بارانی دلم پیامنمای جامع بادصبا هفت آسمان راز رسیدن به شادی و سلامتی معرفی روستای قزل احمد دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی ☂ ϟ ☁تبسمے بـہ ناچار ☁ ϟ ☂ ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) شهادت به روز داریوش آریا * مالک * ❤ღنیلوفرهای آبیღ❤ علی پیشتاز فرشته پاک دل رها فــشــفــشــه محمدمبین احسانی نیا کوثر ولایت پایگاه مرجع شهیدان باکری اندیشه های من عاشقانه *bad boy* ایرانیان خاطرات و دل نوشته های دو عاشق عاشقتم پرستاری دانشگاه آزاد آباده(ورودی91) پرستاری 91 یاس دانلود مرام و معرفت سوره777 شهیدان مظلومند بصیرت ومعنویت من.تو.خدا صدای دل... سربازی در مسیر عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین برادران شهید هاشمی شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد یامهدی LOWO منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش rezahosni علی بامری مجله مدیران S&N 0511 **عاشقانه ها** پیکو پیکس | منبع عکس تبیان پلاک صفر عشق یادداشت های من دل پرخاطره ترخون Manna بانوی آسمانی دریایی از غم فریاد شهادت ارواحنا فداک یا زینب علمدار بصیر خادمین فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت مشکات نور الله در آغوش خدا محمد قدرتی پسران علوی - دختران فاطمی جون عزیزت بیاتو... به نام خدا زنگ عربی کرمان شهر آسمان مال من است تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل بزرگترین سایت خنده بازار.خنده. شوخی. طنز.خنده دار اصلاحات گل خشک جیغ بنفش در ساعت 25 نت سرای الماس خانلق اس ام اس دنیا عمو همه چی دان هرکس منتظر است... سلام محب برمحبان حسین (ع) profosor دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه ایرانی I AM WHAT I AM نهِ/ دی/ هشتاد و هشت بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران من،منم.من مثل هیچکس نیستم داستان سرا Tarranome Ziba سیرت پیشگان پاتوق دختر و پسرای ایرونی اقیانوس مطلب متین دلنوشته ها Mohammad M.T اسرا غزلیات محسن نصیری(هامون) فیسبوک ایران میلان عکسهای سریال افسانه دونگ یی این جا همه چی در همه هر چه می خواهد دل تنگت نگو ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن یه کم فکر کنیم...! Hunter بزرگترین گالری عکس افسانه دونگ یی نوشته های یک دختر تنها و ساده و عاشق ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن ولایت من کمیشان جدیدترین آهنگها آتیه سازان اهواز دهکده علم و فناوری آبسردکن جهنم عکس های خفن و کمیای روز و عکس های پرطرفدار ^_^ cool girl ^_^ *دلم برای چمران تنگ شده.* شادِ شاد مرکز متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند من ودنیا ندای تربیت به یادتم عشق پاک تنهایی .............. هر چی هر چی نوری چایی_بیجار دوستانه xXx عکسدونی xXx بارا ن نامه دل نوشته های مائده « « عاشقی » » wizardy tolbar نمی دونم بخدا موندم نیلوفر مرداب SMclasic*LOVE* فقط طنزوخنده واژه های باران تینا!!!! شیاطین سرخ *آوای سارا2* لوازم ارایشی و بهداشتی پارس بیوتی شاپ سرزمین خنگا هوابس ناجوانمردانه سرد است... نقاشی های الیکا یحیایی احکام تقلید pink love باکری میاندوآب •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• حقیقت صراط بادله گشت ...دیگه حسی نمونده زیر اسمان غربت مشاوره وروان شناسی جدید ترین مطالب آزاد خط خطی های یک دخترروانی... محبین دردودل ღஜღمطالب و عکس های جالب و زیبا و دیدنی سکوت(فریاد) عاشقانه ها خانه داری، گل آرایی، دوخت لباس زنانه و مردانه، تزیین منزل فنون و تکنیک ها و نکته های آشپزی+هنری باد صبا ماوای رهگذر بادبادک آرزوها....... حجاب ایرانی شلوغ پلوغ اس دی ان sdn دل نوشته های یک دیلامی خیارج سرای من است مقالات و نرم افزارهای تقویت هوش و حافظه منتظران مهدی(عج) شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة جک و لطیفه برات محمد هدایتی وبلاگ تحلیلی شهید گرجی yas lets fall in love together یک عاشقانه ی ساده برای من...... its always a good time پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش mehrabani خنده بازار 2 ایه های بارانی pinkwave مشق عشق ناز دخت خورشید بـــآشــگــاه پَــــرواز .. +Man خورشیدها •.♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥.• معارف الدائره! به رنگ آبی من و تو...ما khoshbakhti عمو همه چی دان فرهنگی ______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>> Morteza Qasemi:Violinist نگار خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا دلو بزن به دریا دخترونه حجاب گوهر ناب جوک بی ادبی ، جوک بی تربیتی جوک ، اس ام اس ، عکس باحال *دخترانه هایم* عروسک

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

     حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستماین حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم: "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام
+ سلام علیک


+ سلام


+ ؟؟
+ سلام
+ خوبید
+ *سلام دوستان عزیز از غیبت بوجود آمده پوزش می طلبم *
+ سلام
+ سلام دوستان عید انقلاب مبارک باد
+ @};- @};- *به یاد غریبان*@};- @};-