بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین بعد از یک ماه طاعت و بندگی امید است که مرضی رضای خداوند واقع گردد
سفرنامه : مبدا تهران
مقصد اردبیل
هدف : صله رحم
تاریخ حرکت چهار شنبه اول شوال مصادف با 9-6-1390ساعت 13
برای رسیدن به مقصد باید مسیر اتوبان قزوین رشت اردبیل را طی نمود راهی با مسافت حدود 520کیلومتر راهی که در صورت هنر داشتن لذت بردن از طبیعت میتوان بسیار مفید باشد
متاسفانه یا خواشبختانه در طی سفر با ترافیک بسیار گره خورده اتوبان تهران قزوین در بتدای سفر بر خورد داشتیم و با روان شدن امید لذت بردن زنده شد که خیلی زود تبدیل به یاس شد راهی که هر ده دقیقه 20 متر حرکت نداشت و با تمام احترام برای برادران زحمت کش راهنمایی و رانندگی به جرات میتوان گقت حتی یا واحد گشت راهنمایی ورانندگی نبود که به داد این خلق گرفتار در ترافیک برسد
تنها لطف زمانی به یاس تبدیل شد گشت راهنمایی در لاین مخالف در حرکت بود و در کنار گذر مخاف از ترافیک موجود لذت تام را میبردند و حرکت از قزوین و گرفتار شدن در اتوبان تا ساعت 10 شب با ورود به رودبارتمام شد ولی دیگر رمقی برای حرکت نمانده بود با هزار زحمت تا تالش امدیم ولی انسان عاقل ادامه سفر در ساعت 1 بامدا د را منطقی نمی دانست و میزبانان مهربان ما همچنان در چشم انتظاری بسر می بردند و ساعت 5/1 بامداد با انصراف از ادامه حرکت این بندگان خوب خدا هم مایوس از امدن ما .
ساعت 5/4 صبح روز پنج شنبه از خواب ناز درون ماشین بیدار گشته و ادامه سفر با خواندن نماز صبح در جوار دو امازاده واجب التعظیمسید ابراهیم وسیدقاسم 10 کیلومتری استارااقامه شد و اوائل صبح زمانی که از گردنه حیران با ان پیچ و تاب های زیبایش عبور می کردی نسیمای خنک متمائل به سردی صورت را نوازش میکرد 30-7 صبح در ابتدای تونل که انتهای گردنه بود توقفی نمودیم تا از سرمای لذت بخش اخرین استفاده ها را ببریم
وقتی از تونل عبور کردیم تصور ورود به دریای مه الود نمین دور از انتظار بود مهی که سالها لذت ان را نبرده بودم که 50 متری جلوی چشمت را نمی توانستی ببینی
به هر حال به مقصد رسیدیم ولی ............
وقتی میزبانان ما از ورود ما با خبر گشته با تمام عشق و محبت به استقبال ما امده و از دیر امدن ناراحت نبودند بلکه از سالم رسیدن ما مسرور و خوشحال بودند
صبحانه ویژه اردبیل خامه عسل نان بربری البته بربری انها با بربری تهران فرق داشت بربری اردبیل بی ریا تر و بی زرق وبرق تر ازبربری تهران بود واز این میتوان نتیجه گرفت که هنور صداقت شهرستانها جای خورش را به رنگ ریا و تزویر تهران نداده است
دید وبازدید های زیادی صورت گرفت تا عصر از اردبیل به طرف روستایی به نام صلوات راه افتادیم
میزبان عزیز ما در بین راه ما را به زیارت امامزاده سید سلیمان در روستا یا شهرکی به نام فخر اباد برد امامزاده ای با لذت خاص مادی و معنوی خودش
نکته بسیار جالب زیارت این بود که از زوار با چای پذیرایی می شد در کنار امامزاده سید سلیمان که در شجرنامه اش از ولد ارشد امام موسی کاظم علیه السلام نام برده شده حسینه ای بود که مکان پزیرایی از زوار واقامه نماز و مراسمات مذهبی بود واین پذیرایی نه از باب چای ندیدن ما بلکه از فرهنگ زیبایش بسیار لذت بخش بود بعد از اقامه نمار وزیارت از نانوایی محل نان میخواستیم که باان حس نژاد پرستی و ناسیونالیستی خاصی مواجه شدمولی این حرکت ناشایست نانوای محل به هیچ وجه نمی توانست لذت وحلاوت این همه مهمان نوازی را خراب کند وقتی وارد روستا ی صلوات شدیم بچه ای میدوید که همراه ما گفت ان بچه فرزند خانواده ای است که قرار بود میزبان ما باشد
در انجا بسیار به ما خوش گذشت و روز بعد به زادگاه همراهمان رفتیم و انچنان از ما استقبال نمودند که گویی سالها ی سال است که ما را می شناسند بسیار خون گرم مهربان و مهمان نواز .
به توصیه دایی همراهمان قرار شد ما به اب گرمی به نام آبش احمد برویم وما هم رفتیم ولی چه رفتنی...............
راهی بسیار پر پیچ وخم طولانی و لی به شوق رسیدن به اب گرم گردنه ها را بالا می رفتیم وپایین می امدیم که بعد از حدود دو ساعت رانددگی در جاده باریک به مقصد رسیدیم وای ..................
محیطی بسیار کثیف الوده
در کنار خیابان گوسفند ذبح میشد کاملا غیر بهداستی
مغازه هایی که معلوم نبود چه خریده و فروش می کنند وارد مغازه ای شدیم که وسایلی تهیه کنیم مغازه دار در همان حال که با ما صحبت می کرد به خانمی یخ میفروخت
وووو ……………………
خیلی سخت بود دیدن ان منطقه زیبا جذاب دلپذیر با ان همه الودگی
به هر حال همراهان ما حاضرنشدند در اب گرمی که ساعت ها رانندگی کرده بودند پیچ وخم های جاده را طی کرده بودند به امید استحمام طبیعی ، تنی به اب بزنند وخسته تر از همیشه جاده طولانی را به امید رسیدن به اردبیل طی کردند شب هم مهمانی خوب ومحترمانه ای برگذار شد روز بعد با سر زدن به بازار های شهر وخرید سوغات سفر در روز سنبه ساعت 1 بعد از ظهر بعد از اقامه نماز به پایان رسید ودر مسیر بازگشت هوا بسیار دلپذیر جاده ارام حضور برادران راهنمایی و رانندگی که در مسیر رفت کاملا نامحسوس بود خوشبختانه محسوس بود و جا دارد از همه عزیزان تشکر وقدر دانی گردد