* برادریت بجا بزغاله یکی هفت صنار {برادری و دوستی کاری به داد و ستد ندارد – حساب حساب کاکا برادر }
* برای عید بود گوسفند قربانی {اگر گوسفندی را به مهمانی دعوت کنند برای قربانی کردن است }
* بزک نمیر بهار می آید کنبزه با خیار می آید {وعده دور و دراز دادن به کسی که اکنون نیاز مند چیزی است }
* علف به دهان بزی باید شیرین بیاید {پذیرش و قبول طرف شرط است – باید مورد پسند خاطر او قرار بگیرد }
* قصاب را غم پیه است وگوسفند را غم جان {هر که به فکر خویش است .وکوسه به فکر ریش است }
* گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند
{با هیچ کس تا پایان دوستی نمی کند – آدم پیمان شکن و سست عهدی است }
* گوسفند به فکر جان است وقصاب به فکر دنبه {هر که به فکر خویشه – کوسه به فکر ریشه }
* گوسفند را به گرگ سپردن {امانت را به شخص غیر امین سپردن}
* مثل بره {رام و آرام }
* مثل بره و بزغاله {پراکنده و بر زمین خفته }
* مثل بز {چابک و در جست و خیز }
* مثل بز اخفش {کسی که بدون درک مطلبی آن را می پذیرد و تصدیق می کند }
* یک بز گر گله ای را گر می کند {دو خر را در یک طویله ببندند همرنگ نشوند هم خو خواهند شد }
* میش را به گرگ سپردن {گوسفند را به گرگ سپردن }