1- می دونین فرق خانمها با آهن ربا چیه؟آهن ربا حداقل یک روی مثبت داره
2- خانمها مثل رادیو هستند..... هر چی میخوان میگن ولی هر چی بگی نمی شنوند
3- خامنها مثل چسب دوقلو هستند.....اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه باید سیم تلفن را برید
4- خانمها مثل رعدوبرق هستند ..... اول برق چشماشون میرسه بعد رعد صداشون
5- خانمها مثل لیمو شیرین هستند..... اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن
6- خانمها مثل گچ هستند ..... اگه چند دقیقه مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن که دیگه حالتی نمی گیرند.
7- خانمها مثل کنتور برق هستند..... هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه
8- چرا خانمها نمی توانند نقشه بخوانند/ ..... برای اینکه فقط ذهن مرد هستش که میتونه تجسم و درک کنه که یک کیلومتر با یک سانتی متر نشون داده شده
9- خانمها مثل اینترنت هستند.... از هر موصوعی بک فایل اطلاعاتی دارند
10- خانمها مثل فلزیاب هستند ..... از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل نشان میدن
11- خانمها مثل موبایل هستند هر موقع کار مهم دارید در دسترس نیستند
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است
کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است
کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است
کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین بعد از یک ماه طاعت و بندگی امید است که مرضی رضای خداوند واقع گردد
سفرنامه : مبدا تهران
مقصد اردبیل
هدف : صله رحم
تاریخ حرکت چهار شنبه اول شوال مصادف با 9-6-1390ساعت 13
برای رسیدن به مقصد باید مسیر اتوبان قزوین رشت اردبیل را طی نمود راهی با مسافت حدود 520کیلومتر راهی که در صورت هنر داشتن لذت بردن از طبیعت میتوان بسیار مفید باشد
متاسفانه یا خواشبختانه در طی سفر با ترافیک بسیار گره خورده اتوبان تهران قزوین در بتدای سفر بر خورد داشتیم و با روان شدن امید لذت بردن زنده شد که خیلی زود تبدیل به یاس شد راهی که هر ده دقیقه 20 متر حرکت نداشت و با تمام احترام برای برادران زحمت کش راهنمایی و رانندگی به جرات میتوان گقت حتی یا واحد گشت راهنمایی ورانندگی نبود که به داد این خلق گرفتار در ترافیک برسد
کاروان سیاحتی زیارتی باب الحوائج صدرا
سوریه {زمینی270000-هوایی 500000}
کربلا{زمینی450000- هوایی 720000}
سوریه + کربلا {750000 }
مدیر کاروان :55225767-09125855975
پرسش : اگر یک خانوم مشغول رانندگی باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بریده و نمی گیرد چکار می کند ؟!
الف ) قبل از اینکه هیچ حادثه ای روی دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهی دیار باقی می شود
قاف ) سعی می کند یک ایستگاه اتوبوس پیدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ایستگاه آن را نگه دارد
ذال ) در همان حال با همسرش تماس می گیرد و از او کمک می خواهد
نون ) سفره ابوالفضل نذر می کند که زنده بماند
مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت . این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان ، به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده .
دختر زیبا در مهمانی و روش های بازاریابی!
در دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاریابی به دانشجویان خود بود:
* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم
* شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات
* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی
اگر کریستف کلمب با زن ایرانی ازدواج کرده بود
چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای باید وقتش را به جواب دادن به همسرش در مورد سوالات ذیل می گذراند:
کجا داری میری؟
- با کی داری می ری؟
- واسه چی می ری؟
- چطوری می ری؟
اگه کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی میخواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...
1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 - سعی کنیم بیششتر شبخندیم.
3- تلاش کنیم کمتر گله کنیم.
4 - با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
5 - گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
6 - بیشتردعا کنیم.