روایت متفاوتی از رحلت پیامبر به قلم دکتر عبدالحسین زرینکوب
دین - مقاله زیر به قلم مرحوم دکتر "عبد الحسین زرین کوب" ، در سال 1346 نگاشته شده است و توسط دکتر "عبد المحمد آیتی" در اختیار سرویس اندیشه خبر آنلاین قرار گرفته است. این مقاله روایت متفاوتی را از آنچه در فضای رسمی عزاداری ها درباره رحلت پیامبر گفته می شود، بیان داشته است .
"در پایان عمر، محمد(ص) در خانه " میمونه " بیمار شد و در نوبت بنت جحش بیماریش شدت یافت. آخر با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد و گویند ابوبکر را هم فرمود تا در نماز به جای وی ایستد. وقتی او را به خانه عایشه می آوردند بر دوش علی و فضل بن عباس تکیه داشت. سرش را بسته بود و پاهایش را بر زمین می کشید. در خانه عایشه بیماریش طولانی شد و یک چند از رفت و آمد مردم کنار ماند. این بار چنین می پنداشت که از بیماری برنخواهد خواست. در آغاز نالانی یک شب که خواب به چشمش راه نمی یافت و با یاری یک تن خادم -ابومویهبه- یا با دیگران به بقیع، گورستان مدینه رفت.
آنجا که آن همه دوستان و پیروانش در خواب ابدی غنوده بودند یک چند به اندیشه و عبرت پرداخت. با مردگان به زبان دل سخن گفت و برای همه آنها دعا خواند و آمرزش طلبید. با ابومویهبه هم گفت که مرا مخیر کرده اند بین زندگی دنیا و لقای خدا، اما من لقای خدا را برگزیدم.
بانگ اذان بلال، برده سیاهی که به اسلام عزیز شد مانند همیشه نبود، ندای "اشهد ان محمد رسول الله" او با نوای حزین فضای مدینه شهر پیامبر را مینوردید.
هوای گرم و سوزان مدینه دیگر گرما نداشت و حزنی بزرگ بر سر مردمان این شهر که زمانی یثرب مینامیدند، سایه افکنده بود.
خانه رسول خدا که منبع نور بود، اکنون پر از نواهای حزین بود و نجواها گوش به گوش در سراسر شهر میپیچید.
"ثقیفه بنی ساعده" پر از غوغای دنیا بود و اندرون مولی علی چیزی در خروش که فقط اجازه داشت تا حنجره بالا بیاید.
دیگر آن لبخند فاطمه نبود که رسول خدا را شیفته سازد، فاطمه بود و یک دنیا غم و نگران لحظهای که دیگر روی پدر ، چشمانش را روشنی نبخشد و اهل بیت نگران واقعهای که در شرف تکوین بود.
دین کامل گشته بود و اینک نور اماده بود تا ارام ارام به منبع خود باز گردد.
مسجد النبی بیقرار سرور خود بود و نمازگزارانی که اماده اقامه نماز بودند، بیقرار رسول خود.
در مدینه ندا پیچید که منادی به دیدار یار نایل شد. بهت همه شهر را فرا گرفت و انگشتهای حیرت به دندان گزیده شد که مگر پیامبر نیز