سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رَماند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :28
کل بازدید :836779
تعداد کل یاداشته ها : 404
103/1/28
6:19 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
قیاسی کنگاوری[2784]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
نسیم معرفت پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه عاشق آسمونی اندیشه نگار منطقه و بیداری اسلامی پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار در انتظار آفتاب خورشید تابنده عشق ###@وطنم جزین@### گل رازقی خسته عشق نقاشخونه برادرم ... جایت همیشه سبز ... ان سالهای دوست داشتنی دارالقرآن الکریم صادق آل محمدص حسن آباد جر قویه علیا پارمیدای عاشق دلبری جاده های مه آلود hamidsportcars دوراهک فانوس عشق سپیده خانم سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید مــــبــــلـــــــغ اسـلـــام لنگه کفش مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی .عاشق خدا . وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) کلبه بصیرت •°•°•کلبه تنهایی من•°•°• بلوچستان دخترک خنده رو :) اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی آسمون آبی چهاربرج شکوفه های گیلاس روستای فرهنگی تاریخی تمدنی کوه پنبه سه ثانیه سکوت نگارستان خیال ...تـــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــدا جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری نگاهی نو به مشاوره سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام سخن آشنا اکبر پایندان مقاله+آموزش+اخبار تازه ها عاشقانه geleh..... تصویر سازی و طراحی کتاب کودک 09128546268 09128546268 بــــــــــــــهــــــــــــار ****شهرستان بجنورد**** وبلاگ آموزش آرایشگری پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... ..:.:.سانازیا..:.:. چشمـــه ســـار رحمــت ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ دلدارا جوک بی ادبی عاطفانه موسسه (کانون) فرهنگی هنری قرآن و عترت حسن آباد جرقویه علیا کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب امامزاده میر عبداله بزناباد جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams صراط مستقیم برترین لحظه ها ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی بصیرت مطهر هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر گیاه پزشکی 92 BABAK 1992 مقبلی جیرفتی مجاورِآقا @@@فردوس@@@ سفیر دوستی تنهایی......!!!!!! کربلا جوکستان بی تربیتی تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر عشق مشعلدار تنهای93 سارا احمدی همه چیز از همه جا از همه کس مهندسی+عمران+آبادانی+توسعه ایساکو -فروشگاه برتر-مسیبیان بیصدا ترازسکوت... رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ .: شهر عشق :. هواداران بیرجندی دکتر قالیباف روزهای بارانی دلم پیامنمای جامع بادصبا هفت آسمان راز رسیدن به شادی و سلامتی معرفی روستای قزل احمد دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی ☂ ϟ ☁تبسمے بـہ ناچار ☁ ϟ ☂ ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) شهادت به روز داریوش آریا * مالک * ❤ღنیلوفرهای آبیღ❤ علی پیشتاز فرشته پاک دل رها فــشــفــشــه محمدمبین احسانی نیا کوثر ولایت پایگاه مرجع شهیدان باکری اندیشه های من عاشقانه *bad boy* ایرانیان خاطرات و دل نوشته های دو عاشق عاشقتم پرستاری دانشگاه آزاد آباده(ورودی91) پرستاری 91 یاس دانلود مرام و معرفت سوره777 شهیدان مظلومند بصیرت ومعنویت من.تو.خدا صدای دل... سربازی در مسیر عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین برادران شهید هاشمی شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد یامهدی LOWO منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش rezahosni علی بامری مجله مدیران S&N 0511 **عاشقانه ها** پیکو پیکس | منبع عکس تبیان پلاک صفر عشق یادداشت های من دل پرخاطره ترخون Manna بانوی آسمانی دریایی از غم فریاد شهادت ارواحنا فداک یا زینب علمدار بصیر خادمین فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت مشکات نور الله در آغوش خدا محمد قدرتی پسران علوی - دختران فاطمی جون عزیزت بیاتو... به نام خدا زنگ عربی کرمان شهر آسمان مال من است تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل بزرگترین سایت خنده بازار.خنده. شوخی. طنز.خنده دار اصلاحات گل خشک جیغ بنفش در ساعت 25 نت سرای الماس خانلق اس ام اس دنیا عمو همه چی دان هرکس منتظر است... سلام محب برمحبان حسین (ع) profosor دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه ایرانی I AM WHAT I AM نهِ/ دی/ هشتاد و هشت بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران من،منم.من مثل هیچکس نیستم داستان سرا Tarranome Ziba سیرت پیشگان پاتوق دختر و پسرای ایرونی اقیانوس مطلب متین دلنوشته ها Mohammad M.T اسرا غزلیات محسن نصیری(هامون) فیسبوک ایران میلان عکسهای سریال افسانه دونگ یی این جا همه چی در همه هر چه می خواهد دل تنگت نگو ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن یه کم فکر کنیم...! Hunter بزرگترین گالری عکس افسانه دونگ یی نوشته های یک دختر تنها و ساده و عاشق ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن ولایت من کمیشان جدیدترین آهنگها آتیه سازان اهواز دهکده علم و فناوری آبسردکن جهنم عکس های خفن و کمیای روز و عکس های پرطرفدار ^_^ cool girl ^_^ *دلم برای چمران تنگ شده.* شادِ شاد مرکز متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند من ودنیا ندای تربیت به یادتم عشق پاک تنهایی .............. هر چی هر چی نوری چایی_بیجار دوستانه xXx عکسدونی xXx بارا ن نامه دل نوشته های مائده « « عاشقی » » wizardy tolbar نمی دونم بخدا موندم نیلوفر مرداب SMclasic*LOVE* فقط طنزوخنده واژه های باران تینا!!!! شیاطین سرخ *آوای سارا2* لوازم ارایشی و بهداشتی پارس بیوتی شاپ سرزمین خنگا هوابس ناجوانمردانه سرد است... نقاشی های الیکا یحیایی احکام تقلید pink love باکری میاندوآب •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• حقیقت صراط بادله گشت ...دیگه حسی نمونده زیر اسمان غربت مشاوره وروان شناسی جدید ترین مطالب آزاد خط خطی های یک دخترروانی... محبین دردودل ღஜღمطالب و عکس های جالب و زیبا و دیدنی سکوت(فریاد) عاشقانه ها خانه داری، گل آرایی، دوخت لباس زنانه و مردانه، تزیین منزل فنون و تکنیک ها و نکته های آشپزی+هنری باد صبا ماوای رهگذر بادبادک آرزوها....... حجاب ایرانی شلوغ پلوغ اس دی ان sdn دل نوشته های یک دیلامی خیارج سرای من است مقالات و نرم افزارهای تقویت هوش و حافظه منتظران مهدی(عج) شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة جک و لطیفه برات محمد هدایتی وبلاگ تحلیلی شهید گرجی yas lets fall in love together یک عاشقانه ی ساده برای من...... its always a good time پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش mehrabani خنده بازار 2 ایه های بارانی pinkwave مشق عشق ناز دخت خورشید بـــآشــگــاه پَــــرواز .. +Man خورشیدها •.♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥.• معارف الدائره! به رنگ آبی من و تو...ما khoshbakhti عمو همه چی دان فرهنگی ______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>> Morteza Qasemi:Violinist نگار خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا دلو بزن به دریا دخترونه حجاب گوهر ناب جوک بی ادبی ، جوک بی تربیتی جوک ، اس ام اس ، عکس باحال *دخترانه هایم* عروسک

عاشقی که امام زمان را درعرفات ملاقات کرد
من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه  نکنم

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لبیک،در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، .......

به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.     برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام
+ سلام علیک


+ سلام


+ ؟؟
+ سلام
+ خوبید
+ *سلام دوستان عزیز از غیبت بوجود آمده پوزش می طلبم *
+ سلام
+ سلام دوستان عید انقلاب مبارک باد
+ @};- @};- *به یاد غریبان*@};- @};-